«فكيف اذا توفّتهم الملئكة يضربون وجوههم و ادبارهم» محمد، 27
حال آنها چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان «مرگ» بر صورت و پشت آنان مىزنند و جانشان را مىگيرند . نكته مرگ انسان از سه جهت مجهول است: زمان، زمين و زمينه .
الف - نامعلوم بودن زمان مرگ:
قالعليه السلام : مسكين ابن آدم مكتوم الاجل مكنون العلل...»
بيچاره فرزند آدم كه زمان مرگ او نامعلوم است و در بيمارىها پوشيده شده است .
بحار / 78 / 84
ب - نامعلوم بودن زمين مرگ:
«و ما تدرى نفس باىّ ارض تموت» لقمان، 34
هيچكس نمىداند در چه سرزمينى مىميرد .
ج - نامعلوم بودن زمينه مرگ:
«و ما تدرى نفس ماذا تكسب غداً» لقمان، 34
و هيچكس نمىداند كه فردا چه خواهد كرد .
ندانستن زمان و زمين مرگ چندان اهميتى ندارد، آنچه كه بسيار حائز اهميت است آن است كه انسان در چه زمينهاى (در حال اطاعت و بندگى يا در حال گناه و معصيت) از دنيا مىرود و لذاست كه حضرت يوسف عليه السلام از خداوند تقاضا مىكند مرا مسلمان بميران و به افراد صالح و شايسته ملحق ساز.
«توفّنى مسلماً و الحقنى بالصّالحين» (يوسف، 101)
و هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم خبر شهادت حضرت على عليه السلام را به او داد، حضرت پرسيد آيا در آن زمان دين من سالم است؟ «افى سلامة من دينى؟» حضرت فرمودند: آرى «فى سلامة من دينك». (عيون اخبارالرّضا 1 / 297)
نظرات شما عزیزان: